English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (586 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
synonym U کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms U کلمه مترادف کلمه هم معنی
fallal U کلمه بی معنی
falderol U کلمه بی معنی
this word means a dog U معنی این کلمه سگ است
The sense of this word is not clear . U معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
lection U اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
homonym U کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
leiwen U لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
scripsit U بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
jingo U کلمه که شعبده بازان در موقع شعبده بازی بکار میبرند
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
masks U یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask U یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
kepse motife U [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation U قبول معنی عرف معنی مصطلح
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
signify U معنی دادن معنی بخشیدن
signifying U معنی دادن معنی بخشیدن
signifies U معنی دادن معنی بخشیدن
least significant bit U رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large U چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
worded U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmented U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
markers U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmenting U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
softest U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softest U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
definition U معنی
definitions U معنی
implications U معنی
implication U معنی
equipollent U هم معنی
fool begged U بی معنی
meaningful U پر معنی
meaningfully U پر معنی
of no significance U بی معنی
hokum U بی معنی
significance U معنی
purport U معنی
neer do well or well U بی معنی
abstract U معنی
irrationable U بی معنی
purporst U معنی
to explain away U معنی
abstracts U معنی
abstracting U معنی
purported U معنی
purporting U معنی
significant U پر معنی
significantly U پر معنی
signification U معنی
purports U معنی
insensate U بی معنی
unmeaning U بی معنی
intendment U معنی
tosh U بی معنی
meaning less U بی معنی
meaning U معنی
meaningless U بی معنی
drifts U معنی
drifting U معنی
frothy U بی معنی
translation U معنی
drifted U معنی
pointless U بی معنی
drift U معنی
semantics U معنی
dulls U بی معنی
synonymous U هم معنی
rigmaroles U بی معنی
irrational U بی معنی
innuendos U معنی
dulling U بی معنی
dullest U بی معنی
innuendoes U معنی
dulled U بی معنی
dull U بی معنی
rigmarole U بی معنی
innuendo U معنی
dumber U بی معنی
effect U معنی
witless U بی معنی
dumb U بی معنی
dumbest U بی معنی
duller U بی معنی
meanings U معنی
effected U معنی
effecting U معنی
purport U معنی دادن
literal U معنی اصلی
synonym U واژه هم معنی
insignificance U بی معنی گری
mal U پیشوندی که معنی بد
pregnantly U بطور پر معنی
intending U معنی دادن
polysemous U بسیار معنی
intend U معنی دادن
significant U معنی دار
intends U معنی دادن
opposite meaning U معنی متضاد
opposite meaning U معنی وارونه
balderdash U سخن بی معنی
significantly U معنی دار
parexcellence U بتمام معنی
neer do well or well U ادم بی معنی
equivalent U مترادف هم معنی
mystic sense U معنی پوشیده
mystic sense U معنی رمزی
equivalents U مترادف هم معنی
punctual U معنی دار
literal sense U معنی لغوی
synonyms U واژه هم معنی
lexical meaning U معنی لغوی
figurative sense U معنی مجازی
fandangle U چیزبی معنی
fallal U چیزبی معنی
abstract noun U اسم معنی
falderol U چیز بی معنی
falderal U چیز بی معنی
meanings U معنی دار
dead dog U ادم بی معنی
by extension U باتعمیم معنی
by extension U بابسط معنی
blat U بی معنی و بی ملاحظه
amphibolic U دارای دو معنی
idea U مقصود معنی
ideas U مقصود معنی
meaning U معنی دار
meaningful U معنی دار
moral U پند معنی
frothily U بطوربی معنی
in letter and in spirit U ئر لفظ و در معنی
inept U ناجور بی معنی
it does not make sense U معنی نمیدهد
inutility U اوم بی معنی
blatherskite U سخن بی معنی
purported U معنی دادن
purporting U معنی دادن
twaddle U سخن بی معنی
purports U معنی دادن
absurd U مزخرف بی معنی
jargon U سخن بی معنی
insignificancy U بی معنی گری
inexpessive U بی اثر بی معنی
pith U پر معنی وعمیق
modification U تصرف در معنی
grammatical sense U معنی دستوری
meaningfully U معنی دار
trope U معنی مجازی
with out rhyme or reason . U بی معنی وقافیه
Anglo- U پیشوند به معنی
meaner U معنی داشتن
significant figure U رقم با معنی
significative U معنی دار
meanest U معنی داشتن
suggesting a meaning U افاده معنی
sensed U شعور معنی
par excellence U به تمام معنی
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
mean U معنی داشتن
fall into place U معنی گرفتن
wish wash U سخن بی معنی
Recent search history Forum search
1frangible
2New Format
1postside
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1FIRST Team Number
1tink and grow rich
2مهرآسا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com